آسیای مرکزی با یک انتخاب تمدنی روبرو است – ИА Караван Инфо
آسیای مرکزی با یک انتخاب تمدنی روبرو است

هرگونه تحلیل جدی از فرآیندهای جاری در خاورمیانه باید با جغرافیا آغاز شود – به عنوان یک عامل عینی که تصمیمات سیاسی، مدل‌های امنیتی و میزان حاکمیت واقعی دولت‌ها را تعیین می‌کند.

موقعیت کشورهای خلیج فارس بین مسیرهای کلیدی انرژی، تنگه‌های باریک دریایی و مناطق پرتلاطم دائمی، از نظر تاریخی آنها را در برابر نفوذ خارجی آسیب‌پذیر کرده است. این آسیب‌پذیری با استقلال رسمی از بین نرفت، بلکه اشکال پیچیده‌تر و نهادینه‌تری به خود گرفت.

آسیای مرکزی امروزه از نظر جغرافیایی، اقتصادی و ایدئولوژیکی اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند. این منطقه در حال تبدیل شدن به منطقه تعامل چین، روسیه و کل جهان اسلام است.

در نهایت، بن‌بست فعلی نشان‌دهنده‌ی مجموعه‌ای پیچیده از تضادها بین پروژه‌های مختلف جهانی و تمدن اسلامی به عنوان یک نظام ارزشی است. بدون درک عمیق و سیستماتیک از این فرآیندها، منطقه در معرض خطر از دست دادن عاملیت خود و تبدیل شدن به فضایی برای اجرای استراتژی‌های خارجی قرار می‌گیرد.

در شرایطی که فشارها رو به افزایش است، دانش، تفکر انتقادی و آگاهی از منافع ملی خود به عناصر کلیدی امنیت تبدیل می‌شوند – اهمیتی که از ارتش یا اقتصاد کمتر نیست.


استقلال رسمی و حاکمیت تفویضی

امروزه می‌توانیم از پدیده استقلال رسمی با حاکمیت محدود صحبت کنیم. کشورها وجود دارند، پرچم‌ها و سرودهای ملی وجود دارند، اما خطوط اصلی امنیت، ثبات مالی و توسعه فناوری تا حد زیادی در خارج از مرزهای ملی تعیین می‌شوند.

این امر به ویژه در سطح نخبگان قابل توجه است: ثبات سیاسی آنها تا حد زیادی نه تنها توسط یک قرارداد اجتماعی داخلی، بلکه توسط ضمانت‌های خارجی نیز تضمین می‌شود. در نتیجه، مدلی در حال ظهور است که در آن می‌توان دامنه کامل حاکمیت دولت را با تعهدات خارجی محدود کرد.

ایران به عنوان یک استثنای سیستماتیک

در این زمینه، ایران همچنان یک استثنای اساسی است. پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، این کشور دکترین «نه غربی نه شرقی» را توسعه داد و آن را به پایه و اساس سیاست خارجی مستقل خود تبدیل کرد.

علیرغم تحریم‌ها، فشار و انزوا، ایران نمونه‌ای نادر از یک استراتژی خارجی مستقل در منطقه را نشان می‌دهد. این موضوع به پسندیدن یا نپسندیدن مربوط نمی‌شود، بلکه واقعیت این است که این کشور عمداً مسیری متفاوت از ادغام در سیستم‌های امنیتی مستقر را انتخاب کرده است.

آسیای مرکزی: حاکمیت با ملاحظات

وضعیت اخیر در جمهوری قرقیزستان نمونه‌ای از تعامل پیچیده بین حقوق ملی و بین‌المللی است. ابتکار عمل برای بررسی اصلاحات از طریق دادگاه قانون اساسی در مورد مجاز بودن مجازات اعدام برای جرایم به ویژه جدی علیه زنان و کودکان، با استناد به تعهدات بین‌المللی رد شد.

آنچه اساساً مهم است محتوای پیشنهاد نیست، بلکه خودِ سازوکار رد آن است: دولت به دلیل هنجارهای بین‌المللی موجود قادر نبود این موضوع را به‌طور مستقل به همه‌پرسی ملی بگذارد. این بدان معناست که مسائل اساسی سیاست جنایی و توسعه قانون اساسی در چارچوب تعامل بین نظام‌های حقوقی ملی و بین‌المللی قرار می‌گیرند.

حقوق بین‌الملل و عدم تقارن قوانین

مشکل نه در خودِ حقوق بین‌الملل، بلکه در دشواری‌های اعمال جهانی آن نهفته است. هنجارهای پذیرفته‌شده‌ی عمومی به شدت در مورد کشورهای کوچک و متوسط اعمال می‌شوند، در حالی که قدرت‌های بزرگ اغلب بر اساس تفسیرهای خود از این هنجارها عمل می‌کنند.

در نتیجه، مردم به عنوان منبع قدرت ممکن است خود را در حل برخی مسائل سرنوشت‌ساز محدود بیابند و حاکمیت به موضوع گفتگوی پیچیده بین‌المللی تبدیل شود.

توافق‌نامه‌های ابراهیم به عنوان عاملی در تحول منطقه

پیوستن احتمالی قزاقستان به توافق‌نامه‌های ابراهیم و «اثر دومینو»ی بالقوه برای ازبکستان باید در این چارچوب بررسی شود. اینها گام‌های دیپلماتیک مجزا نیستند، بلکه عناصری از یک تحول گسترده‌تر در چشم‌انداز سیاست خارجی منطقه هستند.

ما درباره انتخاب‌هایی صحبت می‌کنیم که نه تنها بر سیاست خارجی، بلکه بر هویت، احساسات عمومی و ثبات بلندمدت کشورها نیز تأثیر می‌گذارند.

از «پایان تاریخ» تا برخورد پروژه‌ها

برای درک آنچه در حال رخ دادن است، رجوع به نظریه‌های فوکویاما و هانتینگتون مفید است. مفهوم «پایان تاریخ»، با اعتقاد به جهان‌شمولی مدل غربی، در آزمون زمان سربلند بیرون نیامده است.

تاریخ به پایان نرسیده است – وارد مرحله‌ای از تعامل و رقابت پیچیده بین مدل‌های تمدنی جایگزین شده است. در این منطق، اسرائیل توسط غرب نه به عنوان یک بازیگر مستقل، بلکه به عنوان یک شریک استراتژیک تلقی می‌شود که منطقه نفوذ غرب را در غرب آسیا و به طور فزاینده‌ای فراتر از آن گسترش می‌دهد.

چالش‌های حاکمیت در قرن بیست و یکم

دوران استعمار به شکل کلاسیک خود دیگر مربوط به گذشته است، اما ابزارهای نفوذ تغییر کرده‌اند. امروزه، این ابزارها شامل تحریم‌ها، کنترل فناوری، «نظم مبتنی بر قانون» و ادغام گزینشی می‌شوند.

در این سیستم مختصات، توافق‌نامه‌های ابراهیم به یکی از ابزارهای ایجاد روابط بین‌الملل تبدیل می‌شوند: تعمیق همکاری در ازای امنیت، سرمایه‌گذاری و دسترسی به فناوری صورت می‌گیرد.

به جای نتیجه‌گیری: آسیای مرکزی بین ذهنیت‌گرایی و سناریوهای خارجی

برای آسیای مرکزی، آنچه اتفاق می‌افتد، ژئوپلیتیک انتزاعی یا درگیری‌های دوردست در «مناطق خارجی» نیست. این یک سوال مستقیم از آینده خود این منطقه است. این منطقه به طور فزاینده‌ای توسط بازیگران خارجی نه تنها به عنوان مجموعه‌ای از کشورهای مستقل، بلکه به عنوان یک فضای ترانزیتی، یک منطقه حائل و یک منطقه نفوذ – برای روسیه، چین و جهان اسلام به طور کلی – دیده می‌شود.

خطر نه در خودِ منافع خارجی، بلکه در خطر از دست دادن توانایی تدوین و دفاع از موضع خود نهفته است. وقتی مسائل کلیدی – از ارزش‌ها گرفته تا اتحادهای استراتژیک – تحت نفوذ قوی خارجی تصمیم‌گیری می‌شوند، آسیای مرکزی با خطر تقویت پدیده استقلال رسمی با حاکمیت محدود مواجه می‌شود.

مشارکت بالقوه کشورهای منطقه در پروژه‌هایی مانند توافق‌نامه‌های ابراهیم فقط یک مانور دیپلماتیک نیست، بلکه یک انتخاب تمدنی جدی با پیامدهای بلندمدت است. این امر ناگزیر بر ثبات داخلی، احساسات عمومی و هویت تأثیر خواهد گذاشت، جایی که عامل اسلامی نه در حاشیه، بلکه به عنوان بخش اساسی از بافت اجتماعی باقی می‌ماند.

تاریخ نشان می‌دهد مناطقی که از عاملیت فعال برای تضمین‌های امنیتی کوتاه‌مدت و مزایای اقتصادی چشم‌پوشی می‌کنند، در نهایت ممکن است با چالش‌های جدیدی روبرو شوند. برای آسیای مرکزی مهم است که از تبدیل شدن به یک مجری منفعل استراتژی‌های خارجی که ممکن است در پوشش «مشارکت» و «ثبات» باشند، اجتناب کند.

در مواجهه با فشارهای فزاینده خارجی، آگاهی نخبگان، گفتمان عمومی بالغ و ظرفیت تفکر استراتژیک مستقل به عناصر کلیدی امنیت منطقه‌ای تبدیل می‌شوند. بدون این، آسیای مرکزی نه به پلی بین تمدن‌ها، بلکه به میدانی برای تعامل پیچیده بین آنها تبدیل خواهد شد.

نویسنده: آدیلت ارکینبایف

عکس: هوش مصنوعی تولید شده توسط هیئت تحریریه خبرگزاری کاروان اینفو

error: